جدول جو
جدول جو

معنی کل کل کاردن - جستجوی لغت در جدول جو

کل کل کاردن
سر و صدا کردن، زیاد حرف زدن، به سختی کسی را توجیه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کل کل کردن
تصویر کل کل کردن
پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ /پِ کَ دَ)
پر حرفی کردن. سر هم را درد آوردن از پرگویی. (فرهنگ فارسی معین) :
نیست یک مو چو عقل بر سرشان
پیش از این فوقیا مکن کلکل.
فوقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلکل کردن
تصویر کلکل کردن
پرحرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مردد بودن، دودل بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلبل زبانی کردن، کرکر کردن، خندیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور رفتن، کوشش و تقلا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوش خوردن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی